در کمد لباس من لباس هایی آویزان است که از زمانی که آنها را خریده ام به ندرت آنها را پوشیده ام. عملاً همه آنها نو هستند و در کمد آویزان شده اند و هیچ وقت نور آفتاب را به خود ندیده اند. راستی چرا؟در این مقاله به آنچه که در این زمینه آموخته ام می پردازم.
اگر یک جلیقه کت و شلوار زرق و برق دار بخرید و خیلی هم اهل پوشیدن جلیقه نباشید، احتمالاً موقع تعویض لباس آن را از کمد بیرون نخواهید آورد. اگر یک ژاکت شیک کشمیر بخرید چون فکر می کنید لباسی است که باید حتماً آن را بپوشید، آن را نخواهید پوشید.
برندهای شخصی مانند انتخاب های لباس شما است. باید در مورد اینکه سعی دارید توجه چه کسی را جلب کنید، سلیقه معمول شما چیست، و اینکه داستانی را که سعی دارید آن را تعریف کنید، چیست صادق باشید.
بدون تمام اینها، راحت لباس انتخاب نمی کنید و قطعاً هیچ برند شخصی ندارید که به آن پابند باشید. این هم به احتمال زیاد در کنار سایر جلیقه ها و ژاکت هایی که دوستشان ندارید در کمد آویزان خواهد شد.
آن روی سکه، یک برند شخصی معتبر و قابل درک شبیه به یک کت و شلوار خوش دوخت است.
در این کت و شلوار به نظر عالی می رسید، احساس خوبی دارید و احتمال آن زیاد است که حتماً آن را بخرید، کار رویایی خود را به دست آورید یا سر اولین قرار خود حاضر شوید.
برای به دست آوردن برند شخصی که ظاهراً کمتر شبیه به یک ژاکت نادیده گرفته شده است و بیشتر شبیه به یک کت و شلوار خوش دوخت است، باید دل به دریا بزنید و همان چیزی بشوید که “هستید”.
به این منظور، من تمام مشتریان خود را از طریق فرآیند ۵ مرحله ای زیر برای دستیابی به برند شخصی راهنمایی می کنم:
- اهداف خود را مشخص کنید.تعیین اهداف نخستین و بدیهی ترین مرحله ای است که به واسطه آن افراد به بهینه سازی تصویر خود در فضای آنلاین می پردازند، اما منظور من اهدافی نظیر این موارد نیست: “می خواهم در فضای آنلاین خوب به نظر برسم” یا “می خواهم سرمایه ام بازگشت داشته باشد”.این آرزوها عالی هستند اما ربطی به فعالیت برندسازی شخصی مورد نیاز شما ندارند.به منظور بهبود بخشیدن و توسعه حضور دیجیتال یا هدایت بیشتر کسب و کار خود به صورت آنلاین، باید فعالیت های آنلاین بسیاری را انجام دهید: منتشر کردن محتوا، حضور بیشتر در رسانه های اجتماعی، دخیل شدن در ابتکار عمل هایی در زمینه روابط عمومی – و همینطور الی آخر.
با توجه به تمام این فعالیت های دیجیتال، این موضوع معنا پیدا می کند که کمی بیشتر به عمق این موضوع نفوذ کنید تا در وهله اول اهداف خاص خود را شناسایی کنید.
در غیر این صورت، فرصت بزرگی را از دست می دهید تا از این فعالیت ها و تلاش های آنلاین بهره ببرید و تعیین کنید می خواهید دو سال، ۵ سال، یا ۱۰ سال بعد کجای این مسیر باشید.
به یاد داشته باشید، خوب به نظر رسیدن در فضای آنلاین به منزله ابزاری است برای رسیدن به یک هدف- و باید پیش از شروع به کار این هدف را مشخص کنید.
چه چیزی بیشتر از همه در مورد دستاوردهای احتمالی چند سال آینده برای شما هیجان انگیز است؟
آیا می خواهید یک کتاب پر فروش برای نیویورک تایمز بنویسید یا ترجیح می دهید نخستین سخنرانی خود را ایراد کنید؟
آیا می خواهید در محل کار خود به میزان خاصی از درآمد برسید یا ترجیح می دهید کسب و کار خودتان را راه اندازی کنید؟
پاسخ های شما به این سوالات (و سوالات زیر) به منزله سکانی خواهد بود که کمپین برندسازی شخصی شما را پیش خواهد برد.
بدون اینها، شما فقط روی پدال گاز فشار می آورید بدون اینکه نگاه کنید به کجا می روید.
- طرح پیشنهادی ارزشمند و منحصر به فرد خود را به دقت شناسایی کنید.هرگز پیش از آنکه محصول و ارزش منحصر به فرد آن را در بازار تعیین نکرده اید بازاریابی یک کسب و کار را شروع نکنید. یا احتمال دارد این کار را بکنید اما احتمالاً خیلی نتیجه خوبی نخواهد داشت.برندهای شخصی بیشتر همین طور هستند.پیش از باز کردن یک وبلاگ- پیش از اینکه حتی توئیت بعدی خود را ارسال کنید- باید طرح پیشنهادی ارزشمند و منحصر به فرد خود را به دقت شناسایی کنید.
این یک شیوه هوشمندانه بیان این نکته است که شما باید سر در بیاورید که الف) چه منفعت و سودی را با این کار به مردم ارائه می دهید؛ ب) این مردم چه کسانی هستند؛ ج) چگونه مشکلات آنها را حل می کنید؛ و د) چه چیزی شما را از سایر برندهای مشابه متمایز می کند.
اگر در پاسخ دادن به این سوالات با مشکل روبرو هستید، به نظرم این شیوه مفیدی است که اول تعیین کنید چرا نسبت به آنچه که انجام می دهید مشتاق هستید.
پس از آن، باید بتوانید مطمئن شوید که دوست دارید چه مخاطبی را بیشتر از همه کمک کنید و چگونه می توانید نسبت به دیگران بهتر این کار را انجام دهید.
- داستان و روایت حرفه ای خود را خلق کنید.مردم داستان ها را به خاطر می سپارند.به یک نفر که واقعاً تحسینش می کنید – یک مدیر عامل، یک چهره محبوب، یکی از اعضای خانواده- فکر کنید و از خودتان سوال کنید چرا او را تحسین می کنید.یک داستان و روایت متقاعد کننده ای در رابطه با این فرد وجود دارد، درست است؟
جی . کی. رولینگ (J.K. Rowling) یکی از مثال های مورد علاقه من است. رولینگ در فقر بزرگ شد و زمانی هم که به یک مادر مجرد تبدیل شد در همان وضعیت فقر بسر می برد و نهایت تلاش خودش را می کرد تا مخارج زندگی دخترش را تامین کند. او در حالی که در یک قطار گیر افتاده بود ایده هری پاتر به ذهنش رسید و با عجله آن را پشت یک دستمال یادداشت کرد. نسخه خطی نخستین کتاب او ۱۲ بار رد شد اما به هر طریقی که بود برای چاپ آن پافشاری و اصرار کرد تا زمانی که یک شرکت کوچک انتشاراتی فرصتی را در اختیار او قرار داد و مابقی داستان را هم که می دانید.
رولینگ ظرف کمتر از یک دهه از وضعیت بیکاری و زندگی بر اساس حقوق و مزایایی که از دولت دریافت می کرد تا تبدیل شدن به یک میلیاردر پیش رفت.
یکی دیگر از داستان های مورد علاقه من، داستان آنیک سینگال (Anik Singal) است. سینگال بچه ای بود که فقط می خواست ثابت کند هر آنچه که برای “تبدیل شدن او” به یک کارآفرین لازم است را دارد و دقیقاً ۱۸ ماه پیش از اینکه اولین دلار درآمدش را کسب کند، به تجربه کردن بازاریابی دیجیتال پرداخت. او به سرعت کسب و کار خود را یاد گرفت و درآمدش را از هیچ به ۱۰ میلیون دلار توسعه داد و سپس زمانی که کسب و کار، منابع مالی، و سلامتی اش دود شد و به هوا رفت، متوجه شد که همه چیز در حال از بین رفتن است.
سینگال که شانس دومی به دست آورده بود، به دقت بررسی کرد که او در کجا قرار دارد، اولویت های خود را تغییر داد و سپس حتی سخت تر از قبل کار و تلاش کرد تا به این جایی که الان در آن قرار دارد برسد؛ یعنی به عنوان مدیر عامل Lurn، یکی از بزرگترین پلتفرم های انتشاراتی دیجیتال جهان.
در خلق روایت یک برندی که مخاطبین شما با آن ارتباط برقرار کنند و آن را به یاد بسپارند، تعیین داستان خاص خودتان امری حیاتی و ضروری محسوب می شود. اگر سوالات درستی از خودتان بپرسید، روایت برند شما به طور طبیعی خلق می شود: بر چه موانعی فایق آمده ام؟ به چه اهداف مطلوب و خوشایندی دست یافته ام یا در حال دستیابی به آنها هستم؟ چگونه در جهت بهتر شدن تغییر کرده ام؟
اگر درباره این روایت با کس دیگری بحث و گفتگو کنید، این امر می تواند به شدت مفید باشد تا بتوانید کمی از این روایت که به تازگی در ذهن خود پرورش داده اید، فاصله بگیرید.
اگر می خواهید با خودتان امتحان کنید، یک نفر را تجسم کنید که در مصاحبه ای از شما می پرسد “کل داستان را برای من تعریف کن -چطور شد که به اینجایی که الان هستی رسیدی؟”
- خصوصیات شخصیتی خودتان را بسازید.شخصیت شما بخش ضرورتی و حیاتی آن چیزی است که از شما، “شما” را می سازد.جی. کی. رولینگ بدون پشتکار و علاقه همچنان هم می توانست نویسنده و خالق هری پاتر شود اما کتابش نمی توانست تا این حد جذاب و به یاد ماندنی شود.آنیک سینگال بدون برخورداری از روحیه و شخصیت “مبارز” نمی توانست همان کارآفرینی بشود که الان هست.
زمانی که به ویژگی های شخصیتی خود عمیق فکر می کنید، به یاد داشته باشید که مردم معمولاً خودشان را نسبت به آنچه دیگران آنها را توصیف می کنند، کمی متفاوت تر توصیف می کنند و چون “دیگران” کسانی خواهند بود که به صورت آنلاین با برند شخصی شما در ارتباط هستند، نظر آنها درباره شخصیت شما، برداشت مهمتری تلقی می شود. پس مخاطبین شما هیچ وقت اشتباه نمی کنند. ریسک نکنید که یک برند نامعتبر یا ناکارآمد را معرفی کنید. از دوستان، خانواده، و همکارانتان بخواهید صفاتی را انتخاب کنند که به هنگام توصیف شما از آنها استفاده می کنند. این صفات را در خود تقویت کنید و آنهایی را انتخاب کنید که بیشتر با آنها ارتباط برقرار می کنید.
- تمام اطلاعات گردآوری شده را در شرح برند خود لحاظ کنید.زمانی که تمام اطلاعاتی را که در بالا به آن اشاره شد گردآوری کردید، زمان آن می رسد که آنها را در شرح برند خود لحاظ کنید. فقط یک یا دو جمله که به هنگام آغاز برقراری رابطه با مخاطبین خود به آنها دروناً استناد خواهید کرد، کافی است تا استراتژی دیجیتال شما را ثابت و استوار نگه دارد.هشدار: با استفاده از یک سری اطلاعات یکسان، هم می توانید یک شرح برند به طرز باور نکردنی مهیج و هم یک شرح برند به شدت کسل کننده ارائه کنید.اجازه بدهید از مثال سانتا کلاوز (Santa Claus) کمک بگیرم، چرا که نه. در اینجا یک شیوه معرفی برند سانتا کلاوز (بابانوئل) ارائه می شود:
- سانتا کلاوز مدیرعامل یک سازمان غیر انتفاعی است که به کودکان سراسر جهان هدیه می دهد.
او با توجه به ده ها سال تجربه در زمینه حمایت از تکنولوژی مدیریت و ایجاد زنجیره عرضه، کمک کرده تا کریسمس را به جشنی مدرن تبدیل کند که امروز شاهد آن هستیم. کسالت بار!
و اما شیوه ای دیگر:
- چهره سانتا کلاوز پشت نقاب بزرگترین فعال اهدای هدیه در جهان، یک چهره با نشاط و بذله گو و شبیه به پدربزرگ ها است. کلاوز که به پرواز تماشایی و غیر عادی سورتمه اش با گوزن های شمالی و سیستم عجیبش در تحویل هدیه از طریق شومینه معروف است، به یک نماد دوست داشتنی فرهنگی تبدیل شده است که کریسمس را به یک جشن مدرنی تبدیل کرده که امروزه شاهد آن هستیم.
اگر از هر یک از این شرح برندها به عنوان یک استراتژی دیجیتال استفاده می کنید، شرط می بندم که می توانید حدس بزنید کدام یک ایجاد علاقه می کند و کدام یک باعث به خواب رفتن خوانندگان خواهد شد.
و کار شما این نیست که مردم را بخوابانید، مگر آنکه شما صاحب یک شرکت تولید تشک باشید. زمان کافی صرف کنید تا شرح برندی متقاعد کننده ارائه کنید- شرح برند به عنوان یک راهنما برای فعالیت ها و اقدامات آنلاین شما عمل خواهد کرد و نشاط بخش بودن آن می تواند تفاوتی کلی ایجاد کند. زمانی که این کارها را انجام دادید، باید احساس راحتی بکنید. داشتن یک برند شخصی معتبر یک رهایی فراگیر محسوب می شود.
برخلاف لباس هایی که در کمد آویزان هستند و نادیده گرفته می شوند، برند معتبر شبیه به ظاهر کلاسیکی است که نمی توانید منتظر بمانید تا بارها و بارها آن را به دست آوردید چون کاملاً با اینکه شما چه کسی هستید، چه احساسی دارید، و به کجا می خواهید بروید، در تناسب است.